ستر مسطور...

ساخت وبلاگ

میخواستم ماه را ببینم

بالای تختم رفته بودم و تمام جسمم را روی پنجره نیم خیز کرده بودم

ماه اما برای همیشه پنهان شده بود 

چراغ های خانه ی پشتی به خیال خودشان جای ماه را گرفته بودند 

غافل از اینکه ماه، حضورش را از دیده شدن به عاریت نمیگرفت

ماه پنهان شده بود اما ... بود... ماه، هميشگي ترين بود در شب هاي من... 

ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 14 تاريخ : شنبه 17 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:26

آدمی گاهی یاد یه چیزایی میفته که هیچ وقت فکر نمیکنه اینا براش لحطه های خاصی باشن که یادشون بیفته ...دلم برای زندایی سابقم و اون روزی که توی اون خونه ی نقلی کوچکشون بودم همون لحظه ای که داییم بلند بلند براش ترانه ی من نیازم تو رو هر روز دیدنه رو با صدای بلند میخواند تنگ شده... همون لحظه ای که برای همیشه حک شد توی قلبم و ذهنم ... حالا دارم همون ترانه رو گوش میدم و دلم خیلی برای اون لحظه تنگ شده... انگار دلم زندگی قبلی داییم و لحظه های خوش توی خونشون رو میخواد ... آهنگ عوض شد. خواننده داره میخوانه:دل زارم فغان کم کن تو اشک از دیدگان کم کن غم و ناله ز جان کم کن وای چه ناله ها که از دل به راهت نمودم من... ستر مسطور......ادامه مطلب
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:43

کاش آدمی وطنش را همچون فرشته ها می شد با خود ببرد هرکجا که خواست... ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:43

دلم خیلی گرفته بابا لنگ دراز میگه عزیزم شرایط زندگی آدمها باهم فرق داره ... ما که نمیخواست یم اینجوری شه ...ما که همه تلاشمونو کردیم ... غصه نخور ... بهش میگم‌میدونم و بعد توی همون لحظه ستر مسطور......ادامه مطلب
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 5 آبان 1399 ساعت: 10:46

غم های بزرگ یه کار خوبی که میکنن اینه که آرومت میکننبخوای نخوای آروم میشی دلت میخواد وقت ی میری بیرون تنهایی قدم بزنی توی خلوت خودت با خودت آهسته حرف میزنی بخشنده تر میشی میشینی یه ستر مسطور......ادامه مطلب
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 5 آبان 1399 ساعت: 10:46

امشب قرار بود تو راس ساعت 21:55 شب رفته باشي اهواز ...امروز قرار بود آخرين كلاس رقص باشه و با آمادگي كامل رفت براي راند بعدي...امروز قرار بود همه ي خريد ها رو كرده باشيم...چند روز ديگه هم قرار بود ... ستر مسطور......ادامه مطلب
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت: 20:26

او ياد من افتاده بود و آمده بود به پيج لينكداين من سر زده بود ... 

رفيق 8 سال پيش را مي گويم در آن روزهايي كه فكر ميكردم دنيا در دستان من است... 

امروز اما لبخند تلخي زدم... ياد خاطرات بام تهران و فرحزاد افتادم... به لينكداين اونگاه نكردم... 

دستهايم را گذاشتم توي جيبم... سرم را محكم تر توي يقه ي لباسم فرو بردم و گذاشتم تا او قله هاي موفقيت را طي كند... 

 

ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت: 22:51

آينه مگه تو هموني كه يه روز 

مي خواستي خورشيد و با دست بگيري 

ولي امروز شهر شب خونت شده 

داري بي صدا تو قلبت مي ميري

ميشكنم آينه رو تا دوباره

براي از گذشته ها حرف نزنه

آينه مي شكنه هزار تيكه ميشه

ولي باز تو هر تيكش عكس منه !

ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:49

پناه به غم از غم 

پناه به تو از غم 

پناه به غم از تو 

پناه به غم از من 

پناه به غم از غم 

.

.

.

ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 54 تاريخ : پنجشنبه 23 آبان 1398 ساعت: 4:46

دل زارم ... فغان كم كن ... 

تو اشك از ديدگان كم كن ... 

 

 

 

 

 

 

 

 

ستر مسطور......
ما را در سایت ستر مسطور... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 23 آبان 1398 ساعت: 4:46