آدمی گاهی یاد یه چیزایی میفته که هیچ وقت فکر نمیکنه اینا براش لحطه های خاصی باشن که یادشون بیفته ...
دلم برای زندایی سابقم و اون روزی که توی اون خونه ی نقلی کوچکشون بودم همون لحظه ای که داییم بلند بلند براش ترانه ی من نیازم تو رو هر روز دیدنه رو با صدای بلند میخواند تنگ شده... همون لحظه ای که برای همیشه حک شد توی قلبم و ذهنم ... حالا دارم همون ترانه رو گوش میدم و دلم خیلی برای اون لحظه تنگ شده... انگار دلم زندگی قبلی داییم و لحظه های خوش توی خونشون رو میخواد ...
آهنگ عوض شد. خواننده داره میخوانه:
دل زارم فغان کم کن
تو اشک از دیدگان کم کن
غم و ناله ز جان کم کن
وای چه ناله ها که از دل به راهت نمودم من...
ستر مسطور......برچسب : نویسنده : mehr-banoooo بازدید : 8