کاش آدمی وطنش را همچون فرشته ها می شد با خود ببرد هرکجا که خواست..., ...ادامه مطلب
دلم خیلی گرفته بابا لنگ دراز میگه عزیزم شرایط زندگی آدمها باهم فرق داره ... ما که نمیخواست یم اینجوری شه ...ما که همه تلاشمونو کردیم ... غصه نخور ... بهش میگممیدونم و بعد توی همون لحظه , ...ادامه مطلب
غم های بزرگ یه کار خوبی که میکنن اینه که آرومت میکننبخوای نخوای آروم میشی دلت میخواد وقت ی میری بیرون تنهایی قدم بزنی توی خلوت خودت با خودت آهسته حرف میزنی بخشنده تر میشی میشینی یه , ...ادامه مطلب
امشب قرار بود تو راس ساعت 21:55 شب رفته باشي اهواز ...امروز قرار بود آخرين كلاس رقص باشه و با آمادگي كامل رفت براي راند بعدي...امروز قرار بود همه ي خريد ها رو كرده باشيم...چند روز ديگه هم قرار بود ..., ...ادامه مطلب
او ياد من افتاده بود و آمده بود به پيج لينكداين من سر زده بود ... رفيق 8 سال پيش را مي گويم در آن روزهايي كه فكر ميكردم دنيا در دستان من است... امروز اما لبخند تلخي زدم... ياد خاطرات بام تهران و فرحزاد افتادم... به لينكداين اونگاه نكردم... دستهايم را گذاشتم توي جيبم... سرم را محكم تر توي يقه ي لباسم فرو بردم و گذاشتم تا او قله هاي موفقيت را طي كند... , ...ادامه مطلب
آينه مگه تو هموني كه يه روز مي خواستي خورشيد و با دست بگيري ولي امروز شهر شب خونت شده داري بي صدا تو قلبت مي ميريميشكنم آينه رو تا دوبارهبراي از گذشته ها حرف نزنهآينه مي شكنه هزار تيكه ميشهولي باز تو هر تيكش عكس منه !, ...ادامه مطلب
دل زارم ... فغان كم كن ... تو اشك از ديدگان كم كن ... , ...ادامه مطلب
شكر شكر شكر گاهي معني آرامش ميشه منفي بودن جواب يك آزمايش ...و مرگ ميشه يك ماه انتظار براي پي بردن به جواب... يك ماه بود شب ها با استرس چندبار از خواب بيدار ميشدم... استرس چيزي كه در موردش با هيچ كسي , ...ادامه مطلب
تصادف... خانه ي ما را برانداخت... كاشانه ي ما را بر انداخت ...دو هفته يا شايد بيشتر است كه نخوابيده ام يا نهايتا روي هم رفته 10 ساعت خوابيده ام...تمام بدنم و جسمم و روحم درد دارد ... و صداي ناله ها و , ...ادامه مطلب
ساده بودي مثل سايه .... مثل شبنم رو شقايق ...مثل لبخند سپيده ... مثل شب گريه ي عاشق ...بي تو شب دوباره آينه روبروي غم گرفته...پنجره بازه به بارون ... من ولي دلم گرفته ...واژه رنگ زندگي بود وقتي تو فكر تو بودم ...عطر گل با نفسم بود وقتي از تو مي سرودم...وقت راهي شدن تو كفترا شعرامو بردن...چشام از ستاره سوختن منو به گريه سپردن...رفتي و شب پر شد از من... از من و دلواپسي ها ...رفتي و من و سپردي به زبان اطلسي ها... واژه رنگ زندگي بود ... , ...ادامه مطلب
بابا این وبلاگ روزها کلمه سخت بیماره و همسر خواهرم هر روز برای رسیدگی بهش میاد پیشمون ... من هم این وبلاگ روزها کلمه سعی می کنم بیشتر خونه باشم ... امروز بابا سرحال تر شد و بلند شد از جاش ... امیدوارم وبلاگ روزها کلمه ی آتی بهتر هم باشه... اوضاع خونه آرومتر از قبل شده هرچند آرامش قبل از طوفانه و می دونم دوباره یک طوفان در راه خواهیم داشت اما ته قلبم آرومتر شده و منتظر وبلاگ روزها کلمه ی روشن تر هستم... , ...ادامه مطلب
بیست و نه سالگی حال غریبی داشت ... اون هم وقتی با نامه و بسته های عمو پستچی مهربون که از طرف تو بود آغاز شد برام... تو همیشه خوش خبر و خوش پیغامی .... بین همه ی گرفتاری ها .. بین همه ی ابهام ها .... بین همه ی دلتنگی ها ... بین همه ی ترس ها... بین همه ی بی اعتمادی ها ... تو نقطه ی امیدی... نقطه ی سپیدی ... نقطه ی آرامشی ... بمونی برام همینطوری که سالها بودی ... , ...ادامه مطلب
ستاره های سربی فانوسکای خاموش من و هجوم گریه از یاد تو فراموش تو بال و پر گرفتی به چیدن ستاره دادی من و به خاک این غربت دوباره دقیقه های بی تو پرنده های خستن آیینه های خالی دروازه های بستن . . . ا, ...ادامه مطلب
هزار پرنده مثل تو عاشق .. گذشتن از شب به نیت روز ... , ...ادامه مطلب
مي دوني ؟ بايد برم و با "او" روبرو بشم... مي دوني ...روبرو شدن با "او" قطعا كار ساده اي نخواهد بود و كمكي به من نمي كنه اما براي حل كردن بعضي مسائل براي ديگران بايد با "او" روبرو بشم.... مي دوني، نميدونموقتي باهاش تماس مي گيرم بايد چي بگم ... اصلا نمي دونم بايد باهاش تماس بگيرم يا نه ... اميدوارم همه چي خوب پيش بره ... , ...ادامه مطلب